شيشه مرباي ما

ساكن جنوب و در انتظار تولد پسرم...

شروع خاطرات كياشا

امروز وارد ماه هشتم بارداري شديم...ميگم شديم چون ب جز من ،باباي كياشا و كياشا هم تو اين دوران همراهم بودن و توي هفت ماهه گذشته لحظه يي از هم جدا و دور نبوديم ...ب جز يه وقتايي خيلي اذيت نشديم و تو پسر خيلي خيلي خوبي بودي و خيلي هم شيطون اين روزا خيلي بيشتر از قبل بازي ميكني و تكون هات خيلي بيشتر و شيرين تر از قبلِ گاهي اوقات ك خسته ميشم يا ناراحتم فقط دراز كشيدن و توجه كردن ب تكونهاي تو حالمو خوب ميكنه پسر عزيزم شيشه مرباي خونه ي ما👶
15 دی 1400
1